خاتمیت در زمان خلاصه نمیشود، بلکه خاتمیت و اتمام رسالتی است که تمام نور را به ظهور رسانده و کار را تمام کرده است و منبعد رسول عقلی باید، برانگیختن که فهم نماید، و به فراخور عقل خویش از آن شراب جان نوشد. .جناب یعنی استانه و در جناب حق است که هر مخلوق به جرعه نور و فهمی،قدر و مقام یافته و به بیان و ظهور آن برانگیخته میشود . هر موجود در منحصر بفرد بودن خویش ،کمال است و تمام انچه که باید باشد و زندگی ،فری برای شناخت این خویش و هویداییاندر عمل است.و پیامبر برانگیخته شد تا تمام انچه را که در ظهور میگنجد در بیان اورد .این نزول بود و عروجی باید برای فهم این نور .قرب وبعد،به معنای دوری ونزدیکی مسافت نیست که به معنای همراستا بودن است با حقیقت که خویشتن است و یا همراستا نبودن با خویش ،بدین معنا که ایا تومجرای حقیقت خویشی یا خویش را فراموش کرده و ر اسارت ابزار خودی ،معراج وقتی رخ میدهد که هر چیزی در جای خود باشد ،وادمیابزار ابزارش نباشد.معراج به اسمان و یا معراج به شکم تاریک نهگ هر دو یک سفر است و یک مقصد ،مهم از خود بدر شدن و به حق رسیدن است و در معراج است که به ورای دایره هستی میرسد، و در یکی گشتن چشم سر و چشم دل به حیرت است از مشاهدهی نوری که خویشتن او را از بارقهای از آن ،در اندازه و قدر نمود
فرار از نابودی بازدید : 226
شنبه 25 مهر 1399 زمان : 23:39