پرسشی که همواره مطرح میشود این است که چگونه خود را بشناسیم؟بی شک ،انسان موجودی نیست که در تعریفی خاص گنجانده و محدود شود ،بلکه همواره در حال ظهور رفتاری خاص است که این رفتارها ریشه در شناخت او از عالم معنا دارد .برای شناخت انسان لازم است یک مثال فرضی بزنم.مرزی بین یک اقیانوس و گودالی عظیم فرض کنیم .و فردی که در این مرز ایستاده و به اندازهی ظرفی که در دست دارد از آب اقیانوس گرفته و در گودال میریزد .ان اقیانوس همان نامحدودیت معناست و انچه که در گودال ریخته میشود ،شخصیت انسان که قابل مشاهده و ارزیابی است.پس شناخت ما در محدودهی اعمالی است که انجام میدهیم و از طرف دیگر ما خالق جهانی خاص هستیم که طل به سطل از اقیانوس برداشت کرده، و در گودال میریزیم، و این مثالی برای اندیشیدن در عالم معنا و تولید اندیشه ،است .البته اندیشهای که تولی شده و در عمل پیاده میشود نه اینکه در اندیشه بودن خود بماند.پس انسان یعنیانچیزی که قابل مشاهده است .که مجموعهی خروجیهای اوست که به بیرون از او صادر میشود .این مجموعه همواره در حال کم و زیاد شدن است .برای شناخت و مشاهدهی خود اول بایدانچیزی که هستیم را بپذیریم و دست از تصورات برداریم . این مهم نیازمند پذیرش خود است بگونهای که هستیم نه انچنانکه تصور میکنیم .رویاها ،خواستهها بدون قضاوت کردنانو...میتواند در این مهم کمک کند.
ارتش برای تکمیل کادر افسری همرزم می پذیرد بازدید : 244
سه شنبه 5 آبان 1399 زمان : 21:40